چیزی شبیه سکوت.... چیزی شبیه سکوت فریاد حروفی است که در حلقوم جان قلم مانده اند!
نمی گویم سکوت است که فریاد بی قراری روزهای بی کسی است
فریادی به اوج سکوت و سکوتی به عمق دریای تنهایی....
|
سلام سرانجام گناه رنج است و اندوه؛ غم است و شکست! نه گنه کاری توانسته است به قهرمانی برسد؛ و نه قهرمانی با گناه قله ای را فتح کرده است! کیست که نداد طعم گناه تلخ تر و شربت زهرآگینش کشنده تر از هر سمی است؟ این که نیاز به دلیل و برهان ندارد! نه تنها تو؛ که هر طفل دبستانی این حقیقت را از بر است! نه اثباتش دلیل می خواهد و نه پذیرفتنش برهان! گناه هوای معنوی شهرها را به سم مهلک و کشنده ای آلوده کرده است!! و تو بهتر از من می دانی؛ گناه در حاشیه امنی که برای گنه کاران حرفه ای فراهم شده است انجام می شود؛ اگر گنه کاری امنیت نداشته باشد با کدام انگیزه گناه می کند؟ او وقتی خود را در حاشیه بی تفاوتی ما در کمال امنیت دید به تمام آرزوها و تمام امیدهای ما می خندد و دیوانه وار مست از شراب گناه خود را به در و دیوار می کوبد! می خواهم بگویم: اگر امروز ، من ، تو ؛ و هر مومن دیگری در هوای آلوده گناه احساس نا امنی می کنیم ؛ همه این نا امنی محصول امنیتی است که خود برای گنه کاران فراهم آورده ایم! ای کاش مومنان چنان حاشیه امنی برای عرضه ایمان می ساختند، که هیچ گنه کاری احساس امنیت نکرده و با خیال راحت گناه نکند.. ... به زودی توضیح خواهم داد....
[ چهارشنبه 93/9/12 ] [ 9:38 عصر ] [ ع. الف . ضاد ]
[ نظر ]
|
........................ |
........................